همسر دیشب حدود ساعت ۱ رفت خونه برادرش که امروز با هم برن قم*...سرویس بیمارستان پاسداران قم*...از اسم قم خندم میگیره خیلی عجیب غریبه...منم صبح خیلی زودتر از خواب بیدار شدم اما بازم مهدی دیر رسید سر کلاس.سر راه یه نون بربریه خاش خاشی(به قول قدیمیا)خریدمو اومدم خونه.قصد داشتم به کارهای خونه رسیدگی کنم اما خب مگه این کامی جونه لعنتی میذاره آدم دمی رو آسوده باشه.اول ایمیلمو فیسبوکو چک کردم...بعدم اومدم سر وبلاگم...دیدم هیشکی توش نیست.حالم گرفته شد.همه خاموشن به جز بعضیا.
خیلی بده بیای اینجا ببینی کسی کامنت نذاشته برات و نظراتت خالیه خالیه.البته خوب چی بگن این بنده خدا ها .من که چیز خاصی نمینویسم.
عیب نداره...الان سرم یه چوریه..درد میکنه.برم یه دست ورق آن لاین بازی کنم حالم جا بیاد...بااااااااااای
چرا از اسم قم خنده ت میگیره؟
منم به خنده افتادم
من که خودم امروز حوصله نوشتن نداشتم. یعنی دیدم همش غر زدنه........
خب غر بزن خالی شی...
نمیدونم چرا؟! یه بار بگو قم...بگو؟:))) فک کن قم!!!
به حرفت گوش دادم ورفتم کلی غر زدم نوشتم
سلام
۷/۷ عروسیمون بود خیلی خوش گذشت.خیلی شاد و بی مسئله بود البیته همسایه ها ازمون شکایت کردن به خاطر آتیش با زی اما رضایت دادن و دیگه شدن کبریت بی خطر.
همه چیز خیلی خوب پیش رفت و مینو فراتر و بزرگ تر از چیزی بود که فکر میکردم میلیمتری ماه ها رو بهم می رسونیم اما افق های بلندی رو پیش رو داریم.
قم خنده داره؟
اسم شرکت ما کاشانه سازان قم شده نخندید ها.
تا بعد
خیلی خیلی خوشحالم.خدا رو شکر.ایشالا خوشبخت شین.بازم بیا اینجا...
عزیزم زیر پست ثابتم یه پست نوشتم به اسم تعطیلات اخر هفته. همین عصر اپ کردم عزیز.
از قم خندت میگیره؟
مگه نشنیدی که شاعر گفته :
قم با غم و غم با قم قرین است
بیچاره کسی که قم نشین است
سلام وبلاگ خوبی داری
اگه به وبلاگ من سری بزنی ممنون می شم
نظر یادت نره
ممنونم.به احتمال زیاد شما هم وبلاگ خوبی باید داشته باشی...