اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

قانع ام چیز زیادی از دنیا نمی خواهم فقط تو باشی و عمری که به پای زیبایی های تو فنا کنم از خدا که پنهان نیست... دلم لک زده برای اولین ها.... دلم لک زده برای اولین گلچین کردن گل از گل فروشی دلم لک زده برای توقف زمان در ساعت 12:47 دقیقه همان لحظه ی دیدار. دلم لک زده برای لکنت زبان در اولین نگاه دلم لک زده برای دزدانه نگاه کردنت توی آیینه دلم لک زده برای تپش قلب و تند شدن ضربان دلم لک زده برای نشستن تو در کنارم دلم لک زده برای لرزش دستام وقتی دستانت را گرفتم دلم لک زده برای استرس و نجابت نهفته در چشمهایت دلم لک زده برای ... جاده موسیقی خنده دلهره دلم لک زده برای باغ چادر صدای پرنده ها پارس سگ صدای قورباغه افتادن میوه های وحشی از درخت دلم لک زده برای تاریکی....سکوت دلم لک زده برای چایی خوردن از دستانت دلم لک زده برای دیوانه بازی برای خنده ای بلندت و گریه هات دلم لک زده برای آتیش سوزندن برای شیطنت برای عبور از هر چی خط قرمز دلم لک زده برای بازی با لبهات نوازش موهات دلم لک زده برای گرمای تنت بوی بدنت دلم بدجور برای اولین ها تنگ شده آخ دلم آخ دلم آخ دلم دلم بدجور برای دلم می سوزد دلم گناه دارد کاش دوباره ببینمت کاش دوبار بغض کنی گریه کنی اما ببینمت کاش دوباره صدای نفسات دم مسیحای این دلمرده بشود. یعنی می شود؟

نظرات 1 + ارسال نظر
آفتاب 27 فروردین 1394 ساعت 15:40

قانع ام
چیز زیادی از دنیا نمی خواهم
فقط تو باشی
و عمری که به پای زیبایی های تو فنا کنم
دستها لولیده در هم
قلبها آکنده از نفس های گرم
که از لب ها بر لب های دیگر جاری میشود
چیز زیادی نمیخواهم
کمی آغوش گرم
کمی شهد لبانت
و کمی حس گرم دستانت را
چیز زیادی نمیخواهم
قانعم به فریاد اسمم
قانعم به دوست داشتنت
قانعم به مزه مزه کردن طعم لبهایت
چیز زیادی نمیخوام
فقط تو باشی و من ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد