اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

دلم...تنگه...

                  

هوس یه چایی لب سوز کردم.یه چای  تازه دم خوش طعم داغ و آلبالویی رنگ و قند پهلو.از اون چایی هایی که وقتی میخوری زبونت به سقت میچسبه.از اون چایی هایی که هر وقت میرفتیم خونه مامانم اینا جلومون میذاشت.آخ که چقدر دلم تنگ شده واسه اون روزا.اون روزایی که منو همسر گرامی و مهدی میرفتیم خونه مامانم اینا! 

حیف!نمیدونم چرا همه چیز به هم خورد...یعنی به خاطر یه موضوع به این سادگی رابطه ده ساله همسر و خونواده من به هم خورد؟نمیدونم! 

وای خدای من چقدر دلم تنگه.دلتنگ همه خاطراتی که تو خونه قبلیمون جا گذاشتم.دلتنگ مامان و بابام.........  

 

                 

پ.ن:دستم به تایپ نمیره...صفحه چشمانم ابریست!  

نظرات 5 + ارسال نظر

سلام...
به به
فکر میکردم فراموشمون کردی یا هم دیگه قابل نمیدونی که دیگه سر نمیزنی...از دیدنت خوشحال شدم خانوم...
راستی منو بیزحمت این گوشه لینک کن...

حتما عزیزم.

مهرنوش 12 آبان 1389 ساعت 09:45 http://asalak.blogsky.com

سلام خانمی وبلاگتون خیلی جالب بود خدا قوت من همیشه از مامان هایی که اهل وبلاگ نویسی و چت و..............
هستن خوشم میومده

طراوت 12 آبان 1389 ساعت 12:10 http://www.taravat-89.blogsky.com

سلام
ممنونم که سر زدی

جدی دلم خواست با مامان بشینمو چایی بخورم

خدا همه مامانو روحفظ کنه

ایشالا.

شهره 12 آبان 1389 ساعت 15:48 http://www.aveh.blogsky.com

سلام
دلم هوای دخترم راکرد او ن هم همیشه خونه من هم چایی دوست داشت بخوره و هم غذاهای سخت ایرانی مثل کوفته و دلمه و ....البته با سبزی خوردن ....
ولی مدتی است به دیار غربت رفته و دلم سوخت وقتی دیدم که مادرت رو از اینکه بتونه یک چایی بده محروم کردی تا دیر نشده برو یک چایی تازه دم بنوش و منو هم یادکن

فرخ 14 آبان 1389 ساعت 12:50 http://chakhan.blogsky.com

تخت جمشید رو خیلی راحت تر میشه بازسازیکرد ... تا اینکه بخوای روابط آدمها رو بازسازی کنی..... ولش کن .. بذار زمان بگذره و خود به خود گشایشی به وجود میاد

باید سعی کنم.خیلی برام سخته و خیلی منو عذاب میده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد