اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

انتظار

                                  

 هزاران سال است که در کوچه های غریب تنهاییم به دنبالت میگردم.  

در انتظار روزی که بیابمت

خسته میشوم و بی رمق اما لحظه دیدار تو جان تازه ای بر تن خشکیده ام تراوش میکند. 

میایستم اما نه خسته ام نه بیرمق....  

صدایی نرم گونه در درونم میگوید اینجا تو را خواهم یافت.... 

و من چه بیصبرانه به انتظارت مینشینم.

این انتظار پایان خواهد یافت آیا؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد