اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

مهدی رفت باغ وحش

امروز مهدی کوچولوی من برای اولین بار مسافرت تنهایی رو تجربه کرد.از طرف پیش دبستانیش رفت باغ وحش پارک ارم.از این بابت خیلی خوشحال بودم .نه دلتنگی کرد نه بیتابی.دیشب دستها و کمر الهه رو اپلاسیون کردم.خیلیم خوابم میومد.الهه میگفت تو سالنی که رفته بوده واسه ابرو و اصلاح چندتا مشتری ناخن برام پیدا کرده.یه نفر هم قراره جمعه بیاد برای شنیون.حالا نمیدونم بیاد یا نه.بعیدم میدونم بیاد چون منو ندیده و همچنین کارمو.حالا ببینم چی میشه! 

باید برم ژل کاشت بخرم چون برای آموزش نیاز دارم خودمم امتحان کنم.البته میدونم که از پسش بر میام.ولی خوب باید تمرین کنم حسابی تا اونجا کم نیارم. 

امروز در باره هزینه پیش مهدی با آقای همسر صحبت کردم قرار شد شنبه خودش شنبه بیاد باهاشون صحبت کنه. 

مانتو هه رو هم عوض کردم ولی بازم خوشم نیومد.باید برم عوضش کنم.حالا نمیدونم جاش چی بخرم؟! 

از دیروز بهتر شدم.کارهای خونه رو تا حد زیادی انجام دادم.مونده اتاق خوابم که اونم کار زیادی نداره.فکر کنم این حالمو بهتر کرده.برای آوردن مهدی از پیش دبستانیش دیر رسیدم ...فکر میکردم باید ساعت ۱:۳۰ برم در صورتی که اونا ساعت ۱ اومده بودن.داشتم حاضر میشدم برم که خانومشون زنگید و من کلی شرمنده شدم. 

بعد از مدتها یه صبحونه خوشمزه دونفری با آقای همسر خوردیم.جای همتون خالی.نون بربری تازه ...خامه... عسل ...کره ..پنیر و شیر وچای تازه دم ...از رژیم هم خبری نبود.

نظرات 2 + ارسال نظر
مهران 6 آبان 1389 ساعت 14:51 http://mech-tech.blogsky.com

خیلی جالب مینویسین
ولی آهنگش خیلی غمگینه داشت گریم میگرفت

omidian 19 آبان 1389 ساعت 04:46 http://petereclipse.blogdoon.com

دوست خوبم سلام ممنون که به وبلاگم سر زدید موفق و سربلند باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد