پنجشنبه باز با همسر گرامی حرفم شد.آخه دوباره از سوله خرت و پرت آورده بود.صد بار بهش گفتم عزیز من خونه جای وسایل کار تو نیست اما کو گوش شنوا.دیشبم باز به همین دلیل با هم حرفمون شد.خیلی ناراحت شدم چون پشت آیفون جلوی برادرش سرم داد زد.خلاصه اینکه تا الان باهاش حرف نزدم.دیشب تو خواب احساس کردم کسی داره موها و صورتمو نوازش میکنه.چشم باز کردم دیدم اونه.ولی به روی خودم نیاوردمو خودمو زدم به خواب.بعضی وقتا خیلی عصبانیم میکنه.الانم رفته بالا سیم ماهواره رو که از توی لوله بخاری اومده بود تو هال رو قطع کنه تا بتونیم بخاری رو روشن کنیم.اکی هم رفته مهمونی خونه مرجان یکی از دوستای یلدا(خواننده)
به منم گفت برم ولی حس و حال نداشتم.کلی هم کار خونه ریخه بود سرم.به خاطر کلاس نمیتونم زیاد به خونه برسم.دیشب صورت اکی رو اصلاح کردم.ابرهاشم برداشتم.قشنگ شده بود.خودش که راضی بود.رو چشماش هم تمرین سایه کردم.بدک نبود به عنوان چهارمین چشمی که درست کردم.
سلام اینو اگه یه ذره جذاب تر مینوشتی همه نظر میدادن