اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

طعم هلو

روز دومی هست که دارم میرم کلاس .خوب بوده تا حالا البته امروز خیلی دیر رسیدم.یک ساعت دیر رسیدم.ولی خوب تا رسیدم خانوم خیاطه اومد اندازمو گرفت برای دوختن بلیز کار.یه سایه جدید هم یاد گرفتم.خیلی قشنگ بود.یه دختره هم اومد برای مدل کوتاهی.کوتاهیی رو هم آموزش دیدیم.اونقدی هم که فکر میکردم سخت نبود.خلاصه که اینبار مینا کوتاه کرد.بعد از اون شیرین و بعد من باید کوتاهی رو یاد بگیرم.احساس خوبی دارم.امروز روی چشم مینا کار کردم.کارم برای جلسه دوم بدک نبود.

امروز 30/8/88 هست.جلسه دوم.سایه ی سوم.  

چشم باز.

 

البته سایه ها زیاد معلوم نیستند(آبی.طلایی.سرمه ای.آبی کالبنی...البته جای یه مداد چشم داخل چشم خالی بود...چشم ریمل هم نداره.میشه گفت که کار نا تموم موند چون دیر شده بود.  

امروز خیلی خسته شدم.خیلی ضعیف شدم.از لحاظ درونی.امروز خیلی فشارم پایین بود.نتونستم به کارهام برسم.مخصوصا کارهای خونه.برای شام جاتون خالی پیتزا درست کردم.خیلی توپ شده بود.خیلی چسبید.جای یه دلستر تگری با طعم هلو خالی بود.موندم فردا چجوری برم سر کلاس خیلی خوابم میاد.برم لالا.شبتون به خیر.

نظرات 8 + ارسال نظر
زویا 1 آذر 1388 ساعت 11:26 http://zoya31.blogfa.com

سلام . چه کار خوبی کردی برای آموزش رفتی . کارت هم خیلی خوبه . از حالا وقت بگیریم؟؟؟

مرسی گلم.در خدمتم.:)

سیب سرخ(محمد هاشمی) 1 آذر 1388 ساعت 18:54

راستی وبلاگو حذف کردم و اگه سوالی کاری داشتی تو قسمت پاسخ بنویس،حتما می خونم.

واااااااااااااااااااااااای نمیدونی چقدر خوشحالم کردی.خدا رو شکر.نگران بودم که نکنه در جریان این اغتشاشات مشکلی برات پیش اومده باشه.مرسی که اومدی..وبلاگت رو چرا بستی؟؟؟؟

سیب سرخ 1 آذر 1388 ساعت 20:15

سلام مرسی که نگرانم شدی،فکر نمی کردم این همه با محبت باشی،منم نگرانت شدم بعد مدت ها سر زدم دیدم می ری کلاس،خیلی خوبه،از روی عکسات و نوشته هات کاملا معلومه که با استعدادی،به خودت مطمین باش و بدون می تونی تو این زمینه موفق تر از اونی بشی که فکرشو می کنی.

ای بابا ایشالا حالت بهتر میشه.مواظب سلامتیت باش دوست خوبم.به نظر من سی تی اسکن رو برو حتما.منو از حال خودت بی خبر نگذار.بهم بازم سر بزن.ممنونم از اعتماد به نفسی که بهم دادی و امیدوارم.

اکی 1 آذر 1388 ساعت 23:00 http://adambarfi1.blogsky.com

الهام جون اعتراضات نه اغتشاشات ! تو دیگه چرا؟!
کارتم اصلا خوب نیست تا چشت درآد!
:-d
راستی لینکتم کردم

ببخشید حق با توئه.اشتباه نوشتم.باید درستش کنم.اعتراضات.شرمنده.

سیب سرخ 2 آذر 1388 ساعت 18:02

نه خوشبختانه،باشه سعی می کنم برم سی تی اسکن.نمی دونم چرا وبلاگ رو بستم!! اگه خدا سلامتی بده در آینده ای دور! حتما یه وبلاگ باحال می زنم.
من یه دوس هم اسمت داشتم این چند روزه که با هم زدیم به هم کلا ریختم بهم،از گریه بگیر تا... ولی اون... هیچی ولش.
امیدوارم سلامت باشی قدر سلامتی و زندگیتو بدون.

ای بابا ناراحت شدما.حالا دیگه با هم دوست نیستید؟
خدا رو شکر سعی میکنم درست و خوب زندگی کنم.

مهراب 2 آذر 1388 ساعت 19:16 http://mehrab.blogsky.com

سلام

sepideh 3 آذر 1388 ساعت 12:58 http://deltange-naseria.blogsky.com


سلام الهام جان، خوبی؟!

وبلاگ دلتنگی‌هام آپدیت شد با:

روزشمار آذر و مرگ تدریجی من، تو و ناصریا ...

http://deltange-naseria.blogsky.com

اگه دوست داشتی به دیدنم بیا ...

روحش شاد، یاد و نامش ماندگار و گرامی ...

سیب سرخ 4 آذر 1388 ساعت 19:28

نه دیگه با هم دوست نیستیم.دلم خیلی واسش تنگ شده ...
زندگی همینه...
چرا پست جدید نمی زنی توی 24 ساعت در روز می تونه خیلی اتفاقات شیرین برای یه نفر بافته.
فعلا

امیدوارم دوباره با هم باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد