مدت زیادی میشه اینجا نیومدم نه؟ دلم بد جوری برای اینجا تنگیده بود.مهمترین اتفاقی که تو این مدته افتاد نامزد کردن اکی خواهر شوهرم بود.ازاین بابت خیلی خوشحال بودم.البته دهن بنده وحشتناک سرویس شد ا.کلی خرید کردم.سر بعضی از مسایل مربوط به خونه با همسر گرامی بحثمون شد.خلاصه اینکه بساطی بود.خدا رو شکر همه چیز به خیر و خوشی گذشت.نه حرف اضافه وزن زده شد و نه حرفی از فاصله سنی.خانواده آقای داماد آدمهای خوبی به نظر میرسیدند.بازم شکر. برای اکی کلی چیز میز آورده بودند.
در باره رابطمون با همسر صحبت کردم.اونشب کلی براش اس ام اس دادم.و همه چیز رو بهش گفتم.خیلی برام سخت بود ولی بهتر از این بود که نتونم تحمل کنم .....خودم میدونم چی میگم..از اون روز به بعد باهاش خیلی راحتتر شدم.انگار همه چیز بهتر شده.و از همه مهمتر روحیم.
اعتیاد به وبلاگ ماله همس :-)
زیاد خودتو ناراحت نکن. کلن کلاس داره دیر آپ کنی!
:)))