اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

داستان خرید ۳

قرار شد مدلی رو که ما انتخاب کردیمو برامون با پیک بفرسته و مدل قبلی رو پس بگیره.این کار رو هم کرد ولی باز هم چینیهاش مشکل داشت البته با حساسیتی که ما داشتیم.مامان اینبار کفری شد و زنگ زد بهش خودش نبود.موبایلشو گرفت و گفت که این چینیها بعضیهاشون انگار که رنگ لبش رفته و ..و...و...کلافه شده بودیم.حتی میخواستم خودمون تو مغازه طرف تک تکشون رو چک کنیم وای فروشندهه گفت که خودم چک میکنم.(چقدر هم که چک کرده بود)خلاصه اینکه مامان گفت من فردا میام و پسشون میدم.آقای فروشنده باز هم کلی معذرت خواهی کرد و گفت امکان نداره که اینجوری بشه.این چینیها بی قصن...و تاکید کرد که :من امشب حتما میام یه سر خونتون ببینم مشکلشون چیشه و وقتی خودش دید جنسی رو که به ما داده مشکل داره قبول کرد که تعویضش کنه با هر چیزی که ما میخوایم.وای ...امان از این فروشنده های بی فکر.دوباره رفتیم اونجا و مامان گفت که یه مدل دیگه از همین چینی که خریده بودیم میخوایم یه طرح دیگش.آقای فروشنده یه بشقا و خورش خوری رو پیچید لای یه روزنامه و داد بهمون و گفت اینو ببرید خونه و با اون مدلی که گرفتین مقایسه کنید هر کدومو خواستین من همونو براتون میفرستم .البته خودم اینبار چک میکنم که هیچ مشکلی نداشته باشه. بعدشم کلی عذر خواهی کرد.ما هم اومدیم خونه و بعد از نظر سنجی که کدوم مدل خوشگلتره قرار شد مدل دومی رو انتخاب کنیم.زنگ زدم بهش و قرار شد برامون بفرسته.البته اینبار گفتم بهش که اگه جنستون مشکل داشته باشه دیگه پس میارم.فروشنده هم گفت که خیالم راحت باشه.همشون رو چک میکنه و بی نقص تحیلویلمون میده.

نظرات 1 + ارسال نظر
غزل خونه 11 مرداد 1388 ساعت 22:16 http://ghazalkhoone.persianblog.ir/

ای بابا!
این داستان هنوز که ادامه داره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد