همین الان یه سری نوشته بودم که به خاطر بی احتیاطیم پاک شد.حالم بد گرفته شد.چون زیاد نوشته بودم.بگذریم. خلاصه میکنم.
صدای زنگ در اومد. صاحب وی سی دی بود. مجبور شدم دروغ بگم.به خاطر بد قولی همسر!
دیشب علی آقا نیومد خونه مون.دیشب دیر رسیدند.
اصلا حال و حوصله ندارم...شدم مرغ خونه_به گفته همسر_
خدا کنه همه چی اوکی شه منم از این بی حالی بیام بیرون...
برای خودم نگرانم!!!
یه نیمچه خونه تکونی هم کردم...
تخته بازی کردم تا الان ولی همشو باختم...شاید به خاطر این انرزی منفی لعنتیه که وجودمو پر کرده...
کاش میشد از پوسته درونم بیام بیرون یه جور دگردیسی داشته باشم.یکی دیگه شم......
کاش میشد....
دوست خوبم به یاد قرار های وبلاگی خوب گذشتمون یک قرار وبلاگی جدید گذاشته شده و خیلی از دوستان هم استقبال کردند حتما شما هم بیاید دوست داریم که جای هیچکسی خالی نباشه . برای هر چه بهترشدن این قرار و حضور همه دوستان خوب قدیم و جدید لطفا در اطلاع رسانی این قرار ما را همراهی کنید. اطلاعات بیشتر این قرار را در این وبلاگ بخونید http://gharar87.blogfa.com
سلام الی جون چرا قالبت باز نمی شه صفحه سفید سفید خوشبحالت خونه تکونی کردی من هنوز هیچ کاری نکردم.راستی مامان اینا امروز میرن برای خرید فرش نمیری؟
به آتوسا زنگ بزن برای رنگ موهامون نمیدونم چه رنگی کنم این بیساحابارو .
راستی قرار بزار باهم یه شوش هم بریم.
اگه می شد عالی بود
سلام خوبی مرسی که همیشه به من سر می زنی از دوستاتون هم بخواین به من سر بزنند