اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

جمعه ساعت ۱۲:۵۵ شب

شنبه هفته پیش شوهر خواهرم به من و مامان گفت که میخواد الهه رو سورپرایز کنه.قرار شد پنج شنبه بره خونه زودتر و و الهه رو ببره بیرون .ما هم بعدش بریم خونه اونا بادکنکارو باد کنیم و کیکی که سفارش داده بود رو از ملکه(قنادی) بگیریم و خلاصه یواشکی کار ها رو انجام بدیم.ما هم که هیجانی شده بودیم اوکی دادیمو من چهار شنبه بابا و مامان اینا رفتیم به سمت خونه بابا اینا .بین راه هم گفتیم بریم یه سر امام حسین ببینیم چه خبره آخه شنیده بودیم  سرویس مبل و خوابش از بازار یافت آباد ارزونتره. 

واقعا بزرگ بود و پر از خریدار چیزای مختلف.اجناس دست دوم هم داشت که گاهی ما با نو اشتباه میگرفتیم.نصف قیمت!هیجان زده شده بودم.البته بگما تا حالا جنس دست دوم نخریده بودم.ولی خیلی چیزای جالب و ارزونی پیدا میشد اونجا.بابا اینا  دنبال راحتی میگشتن واسه جلوی تلویزیون و من هم دنبال تخت و  میز ناهار خوری. 

فرق تخت نو با دست دوم زیاد نبود.با خودم گفتم تخت رو در حد نو ولی به جاش میز ناهار خوری رو نو میگیرم.برآورد کردم دیدم میشه حدود یک و خوردهای.وای بازم زیاد بود! از یه طرف هم به خاطر همسر گرامی دست دلم نمیومد این کار رو انجام بدم. 

آخر سر به این نتیجه رسیدم که چند جا دیگه هم سرک بکشم ببینم تفاوت قیمت چه جوریه.ولی خوب در آخر یه لوستر برنز اصل خریدم. 

خدا یا زندگی خیلی سخت شده.الان که اینا رو مینویسم سرم خیلی درد میکنه.جمعه شبه مامان اینا و الهه اینا رفتن. همسر گرامی هم خونه برادرش میمونه امشب(کاراشون رو انجام بدن) و من بیحال و نگران برای عید! هنوز هیچ کاری نکردم چون قرار بود همسر گرامی خونه رو رنگ بزنه ولی هنوز هیچ کاری نکرده!!!!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
زیرخط سکوت 17 اسفند 1387 ساعت 08:38 http://www.sukut.blogsky.com

سلام من یه کامنت بی نام و نشون گذاشتم راستی گفتم که رنگ سلولوزی بزن خیلی به صرفس .و خیلی هم تکه .
قربونت برم چرا ننوشتی هر نیم ساعت یکبار بوست میکردم از خوشحالی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد