اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

...ولی حیف

بازار شلوغ بود و تا چشم کار میکرد پر بود از دختر و پسر جوونی که برای خرید ولنتاین اومده بودن.البته ما بین اونها افراد یه کم مسن تر هم بودند ...و من همش تو فکر کیف پول گم شدم بودم. چه چیزایی که میتونستم بخرم و نشد.میدونید ممکنه آدم برای خرید یه کفش صد تومن پول بده ولی دلش نمیاد ده تومن از پولش گم شه.منم همین حالت رو داشتم چون نزدیک عید بود کلی خرید داشتم که نصف بیشترش مربوط به امور خونه میشد و صد حیف که نتونستم این کار رو بکنم.همش به خودم میگفتم بیخیال فکر کن باهاش فلان چیز رو خریدی بهمان چیزو خریدی  ولی بعدش غصه میخوردم.و به برادرم غر میزدم که چرا مواظب نبودم.چرا حواسمو جمع نکردم اونم تو این شرایط که هر چی ادم داشته باشه بازم کمه .خودتون که از قیمتها خبر دارین؟... 

و بعد اون کسی رو که حدس میزدم کیفمو دزدیده نفرین میکردم.بعد یه فکری به سرم زد سریع با گوشیم به همون خط ایرانسلیه که مال خودم بود و تو کیف گم شدم گذاشته بودم اس ام اس دادم و کلی خواهش تمنا کردم که اگه کیف رو پیدا کرد به این خط زنگ بزنه.حداقل اگه پول رو نمیخواد بده کارت گواهینامه رانندگیمو برام بفرسته و بعد فرستادمش.شاید دلش به رحم بیاد و کیفو برگردونه..همش منتظرم خبری بشه ازش. 

حال و حوصله نداشتم با اینکه  صبحونه نخورده بودم اصلا اشتهای غذا خوردن هم نداشتم.ساکت بودم ولی تو دلم غوغایی بود.همش دلم میخواست یه جورایی زمان رو به عقب برگردونم.ولی حیف که ....پاساز رضا خیلی شلوغ بود . با برادرم رفیم تو یه مغازه ای که ولنتاینی بود.یه چند تا گوی خوشگل قیمت کردیم و کلی اینور اونور کردیم ببینیم چه چیزی مناسبه هدیه پیدا میکنیم.آخر سر به این نتیجه رسیدیم که امروز رو فقط ببینیم شنبه برای خرید نهایی بیاییم .چون ما نمیخواستیم روز ولنتاین رو جشن بگیریم .خودمون روز عشاق باستانی داشتیم و میخواستیم اون روز رو جشن بگیریم...

نظرات 9 + ارسال نظر
مرگبار 25 بهمن 1387 ساعت 20:32 http://margbar.blogsky.com/

خیلی سخته درک میکنم آدم فقط میخواد به کی گیر بده شاید آروم شه
انشالا پیدا شه
البته پولا که دیگه خدا بیامرزدشون مدارکتو میگم

راستی منم به مناسبت ولنتاین آپم
خوشحال میشم سر بزنی

مهاجر. 25 بهمن 1387 ساعت 23:34 http://www.sayehomr.blogfa.com

سلام دوست عزیز.
می دونم خیلی سخته ولی خودتون رو اذیت نکنید. فدای سرتون.
انشالا خدا بیشترش رو بهتون بده.

obsession 26 بهمن 1387 ساعت 01:29 http://obsessive.blogsky.com

امیدوارم پیدا شه. یا اگر نشد یه چیز بهتر جایگزینش بشه.

منوچهر 26 بهمن 1387 ساعت 07:34 http://ito.blogfa.com

سلام
ممنونم از اینکه به من سر زدی و اظهار لطف کردی میگن
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
ما به امید زنده ایم کمی بیشتر به فکر خودت باش

ساقی 26 بهمن 1387 ساعت 12:10 http://saghi.blogsky.com

در جایی که زمان مرده ٬
مگر چیزی گم هم می شود.

مهران 26 بهمن 1387 ساعت 17:46 http://www.divanehvar.blogsky.com

یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست
وانچه در مسجدم امروز گمست آنجا بود
مواظب باش خودتو گم نکنی

سعید 27 بهمن 1387 ساعت 04:23 http://snooker.blogsky.com

اقایون چی چیو ایشالا پیدا میشه بابا کنار گود نشستین میگین لنگش کن.

اینو از طرف من برای دلداری داشته باش تا بعد... http://www.pic4ever.com/images/151fs445567.gif

مرسی از دلداریت .

مریم 27 بهمن 1387 ساعت 09:33 http://maryamjon.blogsky.com

سلام


آخی ......... بد شد ای کاش کیفت پیدا بشه ...

امیدوارم زنگ بزنه .........

منم امیدوارم.

مهدی 27 بهمن 1387 ساعت 12:58 http://www.diarymahdi.blogsky.com

سلام دوست عزیز
حالتو کاملا درک می کنم...چون منم یه همچین چیزی برام پیش اومد..اما دلت دیگه پیشش نباشه..چون نمی اد
مکمنون که به من سر زدی
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد