اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

اینجا زمان مرده

!به احترامش چند لحظه سکـــــــوت

!کاش

یه دفه احساس کردم کیفم سبک شده ..دلم هوری ریخت....کیف پولم؟؟؟ سریع دستمو کردم تو کیفمو کلی زیر و روش کردم.و بعد به برادرم گفتم کیفم ..کیف پولم نیست..اونم در حالی که معلوم بود حالش بهتر از حال من نیست کیسه مشمایی رو که تو دستش بود رو  گشت...کیفه نبود که نبود.داشت اشکم در میومد.تا حالا سابقه نداشت کیف پول گم کنم و از همه بدتر این بود که گواهینامه رانندگیم هم توش بود.پاهام سست شده بودن و نمیدونستم باید چیکار کنم.برادرم گفت:نگران نباش پیدا میشه بهتره از همینجا برگردیم و بریم از اول همون مسیرایی رو که اومدیمو بگردیم.منم که شده بودم مثل آدمای یخ زده دنبالش رفتم. 

تو راه کلی صلوات و نذر و نیاز کردم که  اگه کسی پیداش کرد بهم برش گردونه .جایی به مغازه ای بده.رفتیم تا رسیدیم به همون دکه روزنامه فروشی که ازش ادامس خریده بودم. برادرم پرسید و آقای فروشنده جواب نه داد و گفت:اگه پیدا بشه حتما بهتون زنگ میزنم چون شماره داداشمو گرفت.از تنها جایی که امید داشتم ناامید بیرون اومدمو رفتم سمت همون تاکسی های خطی و از مسئولش پرسیدم.اونم گفت: به که کسی چیزی نداده صبر کنید خود راننده خودرویی که سوارش شدید بیاد ازش بپرسید.بازم امید داشتم که شاید پیدا شه ولی بعد از یک ساعت راننده اومد و صندلی عقب ماشینش رو گشت و حرکت سر که نه رو نشون میداد مطمئن شدم که کیفمو تو اتوبوس ازم زدن.نمیتونستم باور کنم که به این راحتی کیف پولمو که تو کیفم گذاشته بودم ازم بدزدن.چیکار میتونستم بکنم. 

به شوهرم چی میخواستم بگم اگه صداشم در نمی آوردم کارت گواهی نامه مو چه جوری میخواستم مخفی کنم. یاد صبح افتادم که قبل از اینکه بخوام برم بیرون یه حسی بهم میگفت کارتتو بذار تو خونه ولی اهمیت ندادم.نای راه رفتن نداشتم ولی دلم نمیومد به خاطر برادرم برگردم خونه .با خودم گفتم کاریه که شده( البته فقط میخواستم خودمو دلداری بدم)برم حداقل کار این بنده خدا رو انجام بدیم و دوباره رفتیم به سمت بازار و من همش تو این فکر بودم که کاش امروز از خونه بیرون نمیومدم...

نظرات 1 + ارسال نظر
علی 28 بهمن 1387 ساعت 03:26 http://www.stemarz.blogfa.com

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون دیوونه همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سر نوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
.
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون

شعر قشنگی بود.اشعار مریم حیدر زاده رو دوست دارم.انتخاب زیبایی بود.باز هم اینجا بیا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد